zirnevis

ساخت وبلاگ
دلم برا يارم تنگه خدا...من قبلا يه روز هم دوري از اون برام فاجعه بود ولي الان انگار قرن ها گذشته و قرنها منتظر بازگشتتم...خدا از يارم دلگير باشم يا دلتنگ!!! هر دوش روي وجودم سنگيني ميكنه..هم دلتنگم هم دلگير...يارم كاش اينقدر دلت از سنگ نبود..

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 157 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

امشب انگار تو کویر تنهاییم گیر کردم و ماسک خوشحالیمو گم کردم.....خسته تو ماسه ها فرو میرم و گاه به گاه چشم باز میکنم و تنهایی خودم را نگاه میکنم....کاش وقتی چشمامو باز می کردم تو باشی....دست هامو محکم بگیری و یه دل سیر نگام کنی...بغلم کنی و سردی تنم را آب کنی.....از آب شدن قلب یخیم، کویر حل میشود و میرویند.....امیدها از در و دیوار دنیا بالا میرند و من قول میدم دیگه چشم روی هم نگذارم تا لحظه ای از دیدنت غافل نشم.....اه..... باز این سراب بودنت من را دیوانه کرد....قلبم اینقدر یخ زده شاید دیگز تو هم نتوانی پیدایش کنییییییییی.....کاش میمردمممممم و کسی در سوگ من نمی نشست....من فقط میخواهم برگردم و از خدای خودم فقط یه سوال بپرسم....حکمت عشق و فراق چیست....منی که با عشق، دنیا را حاکم میشم با فراق،  ژنده پوش سرگردان بیابانم.....توان این سردی و گرمی را ندارم..... zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : قلب یخیمازیار فلاحی,قلب یخیم,رمان قلب یخیمن, نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 152 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

امروز اولين باد پاييزي را كه حس كردم و سرماش تو وجودم اومد دلتنگ شدم...اون روزها به بهونه ي پاييز لابلاي آغوشت خودمو گم ميكردم و پاييز ميومد و ميرفت و باز تو بودي...امسال حتي يه نسيم پاييز منو از پا انداخت...مثه اين كه موريانه تمام وجودمو جويده و پوست بدنم روكشي از درون ويرونمه...اين روزها سنگ دلم هم شدي....بغضم، دلت را به درد نمياره....دلتنگ نميشي....اشك هامو نميبيني و غرق در روياهاي خودتي....كاش ميتونستم آروم آروم آب بشم و سرريز شم توي عمق نيستي.... نيست شوم شايد آرام شوم....پاييز سردمه...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 130 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

میدونی هر روز دارم به زهری که میخوام بخورم فکر میکنم.....دارم آروم آروم همه وچودم را از احساس خالی میکنم تا روز موعود بمیرم....روز موعود روزی که دیگه سراغت را نگیرم.....به چشم های کسی دیگه نگاه کنم و تو را هضم کنم....هر شب به این کابوس فکر میکنم که صبح با صدای کسی دیگه بیدار شم....میدونی همیشه تو بدترین شرایط یه شمع امید توی وجودم زنده بود....باز مثله پروانه دورش میگشتم تا زنده بمونه ولی تازگیا میخوام خودم شمع امید را خاموش کنم شاید این زجر دوریت یه روز تموم شه...بهت گفته بودم من از دوری میمیرم...شاید اینم یه نوع مردنه....کاش بیدار شم و تمام این افکار را بسوزونم و بازم چشمم به جاده باشه که تو برگردی....کاش این روزها کابوس باشه و تو بیدارم کنی.... zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 147 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

زندگی تازگی ها برام سخت شده....این روزها یادم نمیاد کی واقعی لبخند زدم....فقط انگار نگاه میکنم به اتفاقات اطرافم....انگار مرده ام و قادر به تغییر نیستم....حتی این مردن هم دلتنگی تو را کم نکرده....این روزها به نبودت بیشتر فکر میکنم.....کاش نمیرفتی....کاش هیچ وقت شهره را نمی کشتی....کاش اون طور نمی رفتی و من همیشه بغض رفتنت توی گلوم سنگینی نمیکرد....این روزها بیشتر دلم میخواد بغلم کنی و من را از کابوس تصمیمم بیدار کنی....گاهی باید رفت تا نبودنم را حس کنی....شاید چیزایی که بدست اوردی خیلی ارزشمندتر باشند....ولی یه روزی دلتنگمم بشی که نتونی بهم بگی....یه روزی این روزای سخت دوری من یادت بیاد و اون موقع فقط دلت بخواد تمام دنیا را زیر پات بذاری تا به آغوشم برسی ولی سر مرده ی من نیا.....فقط بدون اگه آخر تموم شد تو خراب کردی...با قید و شرط منو میخواستی و این شرط عشق نبود.....بیا....بیا و من را از این کابوس بدزد... zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : بيا منو بكن,بیا منو بمال,بیا منو بخور, نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 141 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

زمونه چرخید و قرعه به نام من دیوانه زدند....شروع  پایان تمام خاطرات نیمه تمام است...زهر است یا عسل؟

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 143 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

هِ دنيا دنيا ازت دور شدم شايد دلتنگي به پاي من نرسد و من آزاد شوم ولي زودتر از من در سرزمين غريب به استقبالم آمد و انگار باز من و دلتنگي همدم هميم...

 

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : هر لحظه با من باش,هر لحظه با خدا,هر لحظه با تو بودن, نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 139 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

عشق ساختني نيست، يهو توي يه نگاه قلبت مي ايسته و زندگيت زخمي ميشه...از اون لحظه به بعد درد همراهته...هميشه يه گوشه قلبت درد ميكنه و دل تنگي...وقتي كنارشي زندگي زيباترين رنگه...وقتي ازش دوري خاكستر دنياتو ميگيره....بيا و من را از كابوس نبودنت بدزد...من با بودنت هستم...من با عشقت زنده ام...من با بودنت، 'من' هستم...بدون تو بودنم، سرابيست...ميترسم از روزي كه سرابم بر من حاكم شود...لبخند عكس هايم را قاب بگير تا برايت هميشه بخندم... من را پشت قاب زندگي حبس نكن...لمسم كن...من را از تنهايي بدزد...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : لمسم كني شايد,اگه لمسم كني شايد,لمسم كن, نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 132 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

گاهي دلتنگي بهتر از دل زدگيه... وقتي يه روز كامل ميشه و طرف تو اوج درگيري هاش موبايلشو برنداشت و فقط يه استيكر بده يه جاي كار ميلنگه...شايد لنگيده و نميخوام ببينمش...ولي باز دلم تنگشه...بيا و يه روز صبح من را از كابوس بيدار كن...بگو تمام شد...من هستم تو هستي و يه دنيا عشق كه ريشه اش توي اين سال ها گم نشده...در را باز كنم و تو براي هميشه آمده باشي...چمدون بدست...چمدونت را باز كني و يه دنيا خوشبختي و عشق را برام اورده باشي...عشقي كه اين سال ها تمام و كمال نثارم نكردي...هميشه گوشه ي اين عشق يه تيكه كاغذ تاشده اي وجود داشته كه بخاطرش آشوب بودم...نگاهم كني و در عمق چشمانم خودت را گم كني و من را در آغوشت جا دهي....چه بهشت زيباييست وقتي خودت با تمام وجودت آمده باشي و بدون نگراني نگاهم كني...سال هاست منتظر اين لحظه ام...تركم كردي كه خودت را پيدا كني... شايد بعد از پيدا شدنت، نبودنم را حس كني...درجايي كه من را جا گذاشتي و رفتي...شايد يه روز آمدي.... zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 136 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04

گاهي فكر ميكنم دارم قدم قدم بهت نزديك ميشم گاهي انگار كوه كوه جلوم قد علم كرده اند...از اين دويدن سمتت خسته شدم...كاش تو هم قدمي برداري تا نوازشم كني...گاهي دنيا زير پايم خالي ميشه و ضعف تمام زندگيمو را پر ميكنه گاهي با  نسيمي از كوي تو برمي خيزم...خدايااااا دلتنگي بس است...آخر اين قصه را تو بنويس...دستم را بگير تا فرسنگ ها فاصله را با يادي از تو تمام كنم و نفسش نسيم صورتم شود...با دلتنگي او غريبم....خيلي غريبم...

zirnevis...
ما را در سایت zirnevis دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9zirnevisezendegi5 بازدید : 128 تاريخ : جمعه 12 آذر 1395 ساعت: 12:04